2011/12/19

روند تاریخی هویت زدایی ترکان در ایران

• ...مطلب از دو حال خارج نیست: یا آذربایجانی ایرانی هست، یا نیست. اگر هست ترك نمیتواند باشد...

 (دكتر محمود افشار، "یگانگی ایرانیان و زبان فارسی"، مجله آینده، سال ١٣٧٧ ، تهران)

• هارای هارای من تورکم!

• سنین هاران تورک دی؟ آذری سن! آذری!

باور کنید کنار هم گذاشتن این سه جمله و با هم خواندنشان، خود تلاطمی در درون یک آذربایجانی ترک به پا میدارد، سخن اولی را دکتر محمود افشار میگوید، دومی را مردم آذربایجان در گردهمائی های سالانه به مناسبتهای مختلفی چون روز جهانی زبان مادری گفته اند و میگویند و سومی را ...
مسئله ملیت و حقوق ملل در ایران، پیشینه‌ای کمتر از صد سال دارد. تا قبل از شروع قرن فعلی هجری، حقوق ملل جزو عوامل تعیین کننده سیاست کلی مملکت محسوب نمی شد.  تنها با انقلاب مشروطیت و در حد بیشتر، با شروع سلطنت پهلوی این مسئله اهمیت پیدا کرد و با رشد روز افزون، تبدیل به یکی از مسائل مهم اجتماعی و سیاسی ایران گشت.

 یکی از معضلات اجتمای جامعه روشنفکری و جوان آذربایجانی امروز بحران هویت است. به‌جز جوانان و پیشقراولان حرکت ملی آذربایجان هنوز هم جوان عادی و دانشگاهی آذربایجان از ترک نامیدن خود ابا دارد! چرا که در طول دوران حکومت پهلوی که آثار شوم آن هنوز هم بر جامعه سنگینی می کند ناجوانمردانه‌ترین ضربه‌ها بر شخصیت ترکان ایران وارد آمد.

در طول حاکمیت 53 ساله رضاخان و فرزند وی، ترکان ایران از توهین‌ها و بی احترامی‌های آشکار و مستقیم تا تحقیرهای مدون و کلاسیک در رادیو و تلویزیون و کتابهای درسی مدارس و دانشگاه‌ها در امان نبودند.  امروزه هم گویی کلمه ترک کابوس وحشتناکی است که بر سینه جوان آذربایجانی و جوانان ترک دیگر مناطق کشور سنگینی می کند.

دردوران حاکمیت پهلوی، صحنه جامعه را آنچنان بر ترکان و حتی کلمه تُرک تنگ کردند که آن عده از جوانان آذربایجانی که زندگی را نه در مبارزه برای رهایی از ظلم و ستم مضاعف پهلوی بر علیه ترکان، که در به دست آوردن نان و آبی بی دردسر می‌دیدند تنها راه رهایی از کابوس دردناک “تُرک” را در جایگزین شدن این کلمه با واژه‌ای دیگر جستجو می‌کردند.

در حقیقت تمام صحنه‌ها برای اجرای نمایش تغییر هویت برای افرادی که تاب تحمل تحقیرها و توهین‌ها را نداشتند  و توان مقابله و مبارزه با آن را در خود نمی دیدند و مستحیل شدن در زبان و فرهنگ حاکم و غالب را آسان‌ترین راه فرار از اهانت‌ها و بی احترامی‌ها می‌دانستند، حاضر و مهیا بود.

“آذری” آنهم از نوع غیر ترکی واژه‌ای بود، آری چنین شد که جوان تبریزی، زنجانی، اورمیه‌ای،  اردبیلی، آستارایی، همدانی، ساوه‌ای و … با دو نوع هویت تحقیر شده ترکی، و افتخار آفرین آذری روبرو شد که این دومی را نمی‌دانست چگونه جایگزین اوّلی کند!

ولی همین آذری وقتی پای از ایران بیرون می‌نهاد و دل به فرنگستان می‌داد ایرانی بودن خود را انکار می کرد و خود را ترک اصیل، آنهم نه از نوع ایرانی‌اش, می‌نامید!

ترک ستیزی و تحقیر ترکان از زمانی که امپراتوری هزار ساله ترکان با سقوط دولت قاجار پایان یافت و حاکمیت نژادپرستانه رضاخان بر کشور کثیرالمله ایران تحمیل گردید، آغاز شد.

بعد از امپراتوری هزار ساله‌ی ترکان ایران, یعنی بعد از سقوط دولت قاجار و از زمان شروع حاکمیت رضاخان که حکومت نژاد پرستانه پارسی را بر کشور کثیرالمله ایران تحمیل کرد, افرادی از میان مردم آذربایجان که تحت تأثیر تبلیغات آپارتایدی رضاخان قرار داشتند, بر علیه هویّت و موجودیت خود عصیان کردند.

علّت این عصیان, احساس حقارت و بی‌هویّتی بر اثر عدم آگاهی از پیشینه‌ی زبان, ادبیات, فرهنگ, تاریخ, موسیقی و در یک کلام موجودیت خود و خالی شدن از فرهنگ خودی که منجر به از خود بیگانگی و یا بقول دکتر شریعتی الینه شدن می گردید بود.

وقتی انسان اِلینه گردید و از خود بیگانه شد, احساس پوچی و بی هویّتی می کند و برای رهایی از این حقارت و دربدری معنوی به دنبال هویّت جدید است, حال این هویّت را هر کس با هر نیّت و مقصد به او بدهد با آغوش باز میپذیرد.

در چنین شرایطی اطلاعات آسان, بی زحمت و بدون هزینه از سنین کودکی تا بزرگسالی از خانه و مدرسه و دانشگاه گرفته تا کوچه و خیابان و در هر زمان و مکان از افتخارات ساختگی زبان, فرهنگ و تاریخ قدرت حاکم در اختیار اوست؛ یعنی پر شدن از فرهنگ تحمیلی.

طبیعی است افرادی که قدرت مقاومت در مقابل فرهنگ مهاجم را ندارند و بدست آوردن معلومات و اطلاعات واقعی از افتخارات ملّت خویش را توأم با سختی ها, ممانعت ها, دردسرها و هزینه های زیاد می بینند راحت‌ترین و بی‌دردسرترین راه را هضم شدن در فرهنگ حاکم می بینند و پشت به هویّت خویش می کنند.

سیاست اِلیناسیون و یا هویّت زدایی ایرانیان غیر فارس نیز از زمان رضاشاه آغاز گردید, در این دوران گویی در ایران هیچ قوم و ملّتی جز با هویّت فارسی حق حیات ندارد و هر آنچه از تمدّن و گذشته درخشان است.

بر این اساس پروژه های کوتاه مدت و طولانی مدت با هزینه های سرسام آور براه افتاد و زبان‌سازی و هویّت تراشی برای ایرانیان غیر فارس رونق گرفت و دشمنی و تبلیغات علیه زبانها و فرهنگهای غیرفارسی بخصوص ترکی در اولویت این برنامه ها قرار داده شد. (کثرت قومی و هویّت ملّی ایرانیان- دکتر ضیا صدر   ص ۶۲- ۶۴)

در دوره‌ی حاکمیت نژاد پرستانه‌ی رضاخان, پروژه انکار زبان و فرهنگ مردم آذربایجان و دیگر ترک زبانان ایران تا بدانجا پیش رفت که بعد از زبان ادبی (فارسی), نام زبانهای افغانی یا پشتو, کردی, بلوچی, ارمنی, بنی اسرائیلی, زرتشتی, و لهجه های مازندرانی, گیلکی, سمنانی, بروجردی و کاشی در لیست زبان و لهجه های رایج مردم ایران آورده شد و از برده شدن نام زبان ترکی, ترکمنی و عربی که نصف جمعیت ایران بدان تکلم می کردند به طرز احمقانه ای امتناع گردید! (جغرافیای انسانی ص  ۲۵۱, چاپ در دوره رضا خان)

از اوایل حاکمیت رضاخان و به دستور او تدریس در مدارس کشور به جز زبان فارسی ممنوع گردید و سیاست حاکمیّت مطلق و بی‌چون و چرای زبان فارسی در کشوری که در طول تاریخ چند هزارساله اش حتیٰ در دوران دیکتاتورترین پادشاه یک زبانی و یک فرهنگی را به خود ندیده بود بر کشور تحمیل شد.

ناسیونالیسم افراطی فارسی که هدیه‌ی انگلیسی ها به رضاخان بود, شروع به هویّت زدایی ترکان ایران کرد که امپراتوری پرقدرت هزارساله را بعد از حاکمیت اسلام در ایران رقم زده بودند و خطر بالقوّه برای حکومت رضاخان و سیاست انگلیس به حساب می آمدند.

از تحصیل و تدریس زبان ترکی آذربایجانی که اولین مدرسه مدرن ایران و نخستین روش تدریس با اصول صوتی در دنیای اسلام با این زبان و در زمان قاجار و بوسیله دانشمند شهیر آذربایجان میرزا حسن رُشدیّه در تبریز و با کتابِ «وطن  دیلی»  آغاز به کار کرده بود، جلوگیری شد. (روزنامه نوید آذربایجان، ویژه‌نامه عید ۸۲، صمد سرداری‌نیا)

* بو یازی داغ درگیسی‌نین ۹-جو سایی‌سیندان گؤتورولموشدور.

Hiç yorum yok: