نطفه تشکیل دولت های ملی براساس ناسیونالیسم ملی- زبانی در دوران رنسانس و با درهم ریختن نظم فئودالی و تبدیل وفاداری های خرد و محلی به وفاداری های هویتی و ملی شکل گرفت.
ملل رنجیده و خسته از ظلم فئودال ها و اربابان و دنیای تاریک کلیسا که زنجیرهای ماورایی را بر روح انسان اروپایی کشیده بود، با پشتیبانی از دیکتاتورهای صالح خود در نقش دولت های مطلقه توانستند روح ملت و ملت گرایی را در خود زنده کنند. بعدها و با وقوع انقلاب فرانسه و گسترش گفتمان دموکراسی در سرتاسر اروپا و حتی آن سوی آتلانتیک، دیگر نیازی به این دیکتاتورها احساس نمی شد چرا که آنان ملی گرایی پیش شرط دموکراسی را پشت سر گذاشته و با بورژوازی برخاسته از درون ملت بهتر می توانستند سعادت ملی خود را کسب نمایند.
مقدمه بالا ضرورت ملت گرایی و قدرت هویت را در تشکیل دولت-ملت به ما نشان می دهد. آن دولت هایی ملی هستند و آن دولت هایی دموکراتیک و سکولار شده اند که براساس هویت ملی خود شکل گرفته اند. از همین روست که دولت های جعلی و ساختگی به مانند ایران نمی توانند دموکراسی پایدار را در خود ایجاد نمایند زیرا ملتی واحد و یکپارچه در آن نیست که برپایه هویت خود بتواند روح دموکراسی را بر این دولت تزریق نماید. دقیقا به همین علت، تجزیه ایران و تشکیل دولت های مستقل ملی جداشده از آن عین دموکراسی و به سوی دموکراسی است. اینگونه است که دولت- ملت آذربایجان جنوبی با پشتوانه مبارزات هویتی و ملی فرزندانش براساس تورک گرایی(تورکچولوک) نشات گرفته از هویت اصیل تاریخی خود برپا خواهد شد و سعادت ملی را به مانند ملل غربی در آغوش خواهد گرفت. سؤال اصلی نوشته حاضر این است: آیا حاکمان کنونی آذربایجان شمالی در راستای دولت-ملت جمهوری آذربایجان حرکت می کنند؟
چندی پیش در اینترنت فایلی صوتی پیدا کردم که مربوط به سخنان رهبر فقید، محمدامین رسولزاده در مورد خدمات دو ساله دولت ملی آذربایجان در دوره1920-1918 بود، ایشان با برشماری خدمات گوناگون سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، بهداشتی و... این دولت به بحث آموزش و زبان پرداخت. وی در ذکر نام زبان همواره گفت: تورکجه. حتی از لفظ آذربایجان تورکجه سی(تورکی آذربایجانی) نیز استفاده نکرد. این نشان از ملی بودن و هویت گرا بودن وی داشت. هویت و عنصر «تورک». همان طور که می دانیم بعد از سقوط دولت ملی وی به دست بلشویکهای کمونیست روس و غیر روس دورانی از بی هویتی و یا بهتر بگوییم هویت جعلی ساختگی منحرف بر مردم تورک نه تنها آذربایجان شمالی بلکه بر ملت تورک تورکستان نیز غلبه کرد. مسکو و عنصر روس با توجه به دشمنی همیشگی اش با عنصر تورک و اینکه تورک، وحدت تورک، پان تورکیسم، توران، تورکستان و... هرچه مشتق از تورک است با منافع ملت روس تضاد دارد و سد راه دستیابی آنان به آبهای آزاد طبق وصیت پتر کبیر خواهد بود، خیلی زیرکانه و با فراست تمام دست به جدا کردن ملل تورک حوزه شوروی با عناوین جعلی کرد. خلق آذربایجان و زبان آذربایجانی، خلق اؤزبک و زبان اؤزبکی، خلق قیرغیز و زبان قیرغیزی و ... لفظ چپی و کمونیستی خلق به جای ملت و حذف نام تورک که به این ملت اطلاق می شد. دست نشاندگانی نیز به مانند میر جعفر باغیروو و حیدر علی ائو در آذربایجان و کریموو و موراد نییازئو در اؤزبکیستان و تورکمنیستان نیز در تبلیغ این مرام ملی روس ها سعیی به غایت بلیغ کردند. آنان کار را به جایی رساندند که حکومت ملی آذربایجان جنوبی به رهبری مرحوم پیشه وری را نیز مجبور به استفاده از لفظ زبان آذربایجانی(آذربایجان دیلی) کردند. بعد از فروپاشی مفتضحانه شوروی کمونیستی و استقلال کشورهای تشکیل دهنده اش، این رهبر بزرگ مرحوم ائلچی بی بود که درصدد برآمد آرمان های تورکی رهبر فقید محمدامین را دوباره زنده نماید. او به واقع برآمده از روح تاریخی ملت خود بود، روح و هویت تورک ملت خود. آرمان هایی به مانند اتحاد با برادر بزرگ تورکیه قهرمان، استقلال آذربایجان جنوبی و متعاقبا اتحاد دو سوی آراز، رهایی از چنگال شوونیسم روس و فارس و... ایشان را به خاری در چشم ملل روس و فارس تبدیل می کرد. ائلچی بی دریافته بود که راه توران بزرگ از آذربایجان متحد و به ویژه آذربایجان جنوبی می گذرد. فردای اقدامات وی بود که شونیسم فارس و روس راه چاره را در اشغال قره باغ و همزمان ایجاد جنگ داخلی(وطنداش موحاریبه سی) در آذربایجان دیدند. حیدر علی ائو که به عنوان ژنرال ک گ ب خدمات شایان توجهی در حق اربابان روس خود دانسته یا ندانسته در چارچوب تز انترناسیونالیسم کمونیستی انجام داده بود با چراغ سبز روسیه دوباره زمام امور را به دست گرفت. همان سناریویی که در جمهوریهای دیگر تورک نیز تکرار شد و کمونیست های سابقا خادم مسکو اینبار با بهانه پایان دادن به جنگ داخلی روی کار آمدند. بدین گونه روس ها هم توانستند بحران ایجاد کنند هم این بحران را به فرصت تبدیل سازند. بی جا نیست که در برخی متون روابط بین الملل ایران هنوز هم به جمهوریهای ظاهرا مستقل، اقمار روسیه گفته می شود، هرچند این جمهوری ها به دلیل نگه داشتن ظاهر قضیه هر از چند گاهی سیاست هایی مستقل نیز از خود نشان می دهند.
یکی از اقدامات اولیه حیدر علی ائو پس از به دست گرفتن زمام امور نام نهادن به زبان مورد تکلم مردم آذربایجان شمالی بود. روزی که هرساله به عنوان روز زبان مثلا ملی در جمهوری آذربایجان، گرامی داشته می شود. گویی که این ملت نام زبان خود را نمی داند و باید برای این زبان اسمی انتخاب کرد، اینگونه بود که بر اساس تعالیم مسکو و برای خوش خدمتی به روس ها و انتقام گیری از ملی گرایان مساواتی و طرفداران ائلچی بی و محمدامین رسولزاده مقرر کرد که زبان ما زبان آذربایجانی(آذربایجان دیلی) است. در توجیه آن نیز اینگونه اضافه فرمود که به علت نشان دادن سیاست مستقلمان و نیز اینکه نام این زبان می تواند طالشی ها و یهودی ها و دیگر اقلیت ها را نیز با دولت آذربایجان یکپارچه سازد تصمیم به این امر گرفتیم. سؤال اینجاست: مستقل از چه کسی؟ آیا با حفظ نام زبان تورکی یا تورکی آذربایجانی سیاست مستقل شما به باد می رفت، مگر نه این است تورکان آذربایجان یکی از اصیلترین تورکان جهان بوده و تاریخ تورکی دارد. مگر نه این است که هزاران سال است ما خود را تورک می شناسیم. اگر اینگونه بود عراقی ها، اردنی ها، سودانی ها، مصری ها، دولت های عربی حوزه خلیج عرب و ... در توجیه سیاست مستقل خود بایستی می گفتند زبان ما عراقی است، اردنی است، مصری است، قطری است و نه عربی، یا کشورهای آمریکای لاتین خود را آرزانتینی زبان، شیلیایی زبان، مکزیکی زبان نه اسپانیولی زبان و آمریکا و استرالیا و کانادا خود را آمریکایی زبان، استرالیایی زبان ، کانادایی زبان و نه انگلیسی زبان می پنداشتند. آیا نام زبان مردم آمریکا که انگلیسی است خللی در سیاست های مستقل دولت آمریکا دارد؟ همچنین آیا نام این زبان باعث دور افتادن و بیگانگی اسپانیولی تبارها و ایتالیایی تبارها در جامعه آمریکا شده است. این نه سیاست مستقل بلکه دقیقا سیاست وابسته است، وابستگی به مسکو و ترس روس ها و خود علی ائوها از تورکی گرایی در جهان تورک. مگر زبان و هویت این ملت بازیچه این آنتی تورک ها است که روزی کسی بیاید آذری بگوید و دیگری آذربایجانی بگوید؟ اسم وطن ما «آذربایجان» و زبانمان نیز «تورکجه» می باشد. نام مکان لزوما نمی تواند نام اسم زبان ملت ساکن در آن را به همراه داشته باشد. آری، حیدر علی ائو آنتی تورک که به ندرت می شد در سخنانش کلمه تورک را شنید با این نامگذاری جعلی زبان، سیاست های ضد ملی خود را شروع کرد. اسرار در به کارگیری لغات روسی، عربی و فارسی و عدم تاسیس فرهنگستان زبان قدرتمند که به مانند تورکیه بتواند لغات اصیل تورکی را وارد قاموس زبانمان کند و یا بتواند شکل آذربایجانی شده لغات تصویب شده فرهنگستان زبان تورکیه را ترویج کند(آن شیوه زبانی که در نوشته های ناسیونالیست های آذربایجان جنوبی دیده می شود) همه وهمه ناشی از سیاست زبانی ویرانگر علی ائو بود. تحریف نام زبان و عدم ترویج زبان معیار و قاعده مند مبتنی بر ریشه های تورکی ملت آذربایجان رفته رفته ملت آذربایجان شمالی را از هویت اصیل خود دور می کند. حتی در سال های اخیر لفظ مجعول آذری تولیدی دستگاه راسیسم فارس به فراوانی و آزادانه در آنسوی آراز ادا می شود و مردم نیز تاآگاهانه و بدون اطلاع از بنیادهای آن این اسم را بر خود نهاده اند. این امر با تبلیغات مسموم رژیم ایران در سطح بین المللی مضاعف شده تا جایی که ملت تورکیه نیز ما را آذری خطاب می کنند. شاید مثل همیشه برخی دوستان بگویند آذری موردنظر آنها با آنچه که مد نظر تحریفات کسروی و به تبع آن رژیم های راسیستی حاکم بر ایران است متفاوت است، آری اینگونه است. ولی اینکه ما همیشه می گوییم ملت تورکیه از وجود تورک ها در ایران اطلاعی ندارند به همین مسئله بر می گردد، سیاست های ضد ملی علی ائوها در جمهوری آذربایجان و تبلیغ لفظ آذری، تورکیه ای ها را به این مسئله سوق داده که تورک ها تنها در کشور تورکیه زندگی می کنند و در مواجهه با این مسئله که 35 میلیون تورک در کشوری به نام ایران زندگی می کنند آن ها را به تعجب وا می دارد. البته همزمانی اوج گیری حرکت ملی آذربایجان جنوبی مصادف شده است با روی کار آمدن حزب آ ک پ در تورکیه که سیاست های نزدیکی به ایران پیشه کرده و چشم خود را بر حرکتمان بسته است.
در نبود رسانه های فراگیر آذربایجان جنوبی(محدودیت برای تلویزیون گوناز و همچنین سایت های حرکت ملی) این دولت آذربایجان شمالی است که بایستی صدهای حق طلبی و تورکی گرایی میلیونها تورک آذربایجان جنوبی را به گوش جهانیان برساند. چیزی که نمی توان از علی ائوها انتظار داشت. آنان نه تنها گامی در جهت منافع حرکت ملی آذربایجان جنوبی برنمی دارند بلکه با سیاست های خود ضربه های جبران ناپذیری به حرکتمان وارد می نمایند. فرزندان از جان گذشته آذربایجان جنوبی هارای هارای من تورکم می گویند اینان بر طبل ضد تورکی و «آذریچیلیک» می زنند. یکبار از بچه های فامیل شنیدم که گفت فلانی شما که این همه تورک تورک می گویید پس چرا این کانال های باکی مانند آزتی وی، لیدئر و ایسپئیس و ... آذری آذری می گویند.!!!
سیاست های ضد ملی خاندان علی ائو به این ها محدود نشده و در خیلی مسائل دیگر نیز خود را نشان داده است، عدم اعطای پناهندگی به فعالین حرکت مانند اوزان آراز ائلسس و حتی حادتر از آن سه سال پیش دیپورت وقیحانه هادی موسوی به ایران و تحویل دادن وی به نیروهای اطلاعاتی ایران و رای منفی به عدم اجرای حقوق بشر در ایران در سازمان ملل، سرکوب شدید تورکچوها و تورانچی های ساکن آذربایجان شمالی و مفتضحانه تر و خائنانه تر از همه عدم ارائه مدرک دکتری دکتر لطیف حسنی محبوس در بازداشتگاه اطلاعات تبریز توسط دانشگاه دولتی باکو تحت فشار رژیم ایران و صدها نمونه دیگر که باید در نوشته دیگری بدان پرداخته شود.
نگارنده بر این باور است تا زمانی که خاندان علی ائو در راس حکومت قرار دارد مسئله قره باغ نیز حل نشده باقی خواهد ماند و یا اگر خیلی خوشبین باشیم سازشی صورت خواهد گرفت با برگداندن تنها چند شهر. در هر حال جنگی صورت نخواهد گرفت چرا که مقدمه جنگ و همراه جنگ باید ناسیونالیسم نیز در بین ملت برانگیخته شود، چیزی که علی ائوها برای حفظ قدرت خود هیچگاه به آن تن نخواهند داد. ناسیونالیسم پوشالی «آذربایجانچیلیق» مورد نظر ایلهام علی ائو نیز نمی تواند برای آغاز جنگ کافی باشد چراکه همانگونه که ذکر شد تنها ملی گرایی برخاسته از هویت تورکی ملت آذربایجان می تواند حس ملیت و مبارزه جویی را در بین این ملت بیدار کند. حقیقت تلخی است که آنچه که در جمهوری آذربایجان کنونی مشاهده می شود رخوت، سکون، عیاشی، رشوه خواری در حد بسیار وسیع و نبود حس وطن پرستی در بین آحاد ملت آذربایجان شمالی است.
در بسیاری از نقاط جهان به غیر از چند کشور آفریقایی و همین کشورهای به ظاهر مستقل جدا شده از شوروی، دولت ها بنیان های ملی برای مشروعیت خود را بازیابی کرده اند، اکثر این دولت ها نه با ایدئولوژی های وارداتی به مانند کمونیسم بلکه با ناسیونالیسم ملی خود توانسته اند حرفی برای گفتن در عرصه بین المللی و یکپارچگی ملی خود داشته باشند.در پایان عصر ایدئولوژی هاست که ناسیونالیسم(که امروزه در ایدئولوژی بودنش بحث وجود دارد چرا که بیشتر یک مفهوم عینی است نه انتزاعی و خیالی) و منافع ملی و سعادت ملی به بسیج ملت ها پرداخته است.
در پایان پیشنهادهای چندی در مورد کاهش زیان های مسائل مطروحه ارائه می شود، باشد که این مقاله و پیشنهادهای پایانی روندهای نوینی را در حرکت ملی آذربایجان جنوبی ایجاد کرده و شاهد بحث و بررسی این موارد توسط فعالین گرامی باشیم.
1- ضرورت ایجاد نهضت تورکی همگام با آذربایجان جنوبی در تورکیه و آذربایجان شمالی
2- آشنا ساختن هرچه گسترده تر ملت تورکیه با تورکان آذربایجان جنوبی توسط فعالین ساکن تورکیه
3- نزدیکی هرچه بیشتر فعالین به احزاب خالق جبهه سی و موساوات در جمهوری آذربایجان و احزاب م ح پ(میللییتچی حارکت پارتیسی) و ب ب پ(بویوک بیرلیک پارتیسی) در تورکیه
4- ورود به سازمان های غیردولتی(NGO ها) تورکیه به مانند ÜLKÜ OCAKLARI DERNEĞİ و TÜRK OCAKLARI
5- نزدیکی به نمایندگان ملی گرای پارلمان های جمهوری آذربایجان و تورکیه
6- ضرورت آشناسازی فعالین کم تجربه تر با اوضاع سیاسی جمهوری های آذربایجان و تورکیه
7- نزدیکی فعالین ساکن اروپا و آمریکای شمالی با دییاسپورای آذربایجان و تورکیه
8- تحلیل و تبلیغ عملی نظریات پیشوایان بزرگ علی بیگ حسین زاده، یوسف آقچورا، احمد آغااوغلو، محمد ضیا گؤک آلپ، حسین نیهال آتسیز و ...
«گوج بیرلیکده دیر»
Hiç yorum yok:
Yorum Gönder