بسمه الله الذی«خلق السموات و الارض و اختلاف السنتکم و الوانکم ان ذلک لایات للعالمین»
امروز بیش از صد سال از روزهایی که مرحوم حسن رشدیه اولین مدارس جدید در تاریخ این کشور را بنا نهاد می گذرد. مدارسی که در مرکز و اوجاق فروزان ولایت آذربایجان، تبریز بر پا شد. اوجاقی که اولین شعلههای امید بخش تعقل و اندیشه، گرچه کم سو ولی معطوف به هدفی بلند در آن بر پا شد. اگر عقلانیت را اوج مدرنیته (تجدد) و تمدن را کالبد آن بدانیم، در ساختار نهادی هر تمدنی مدارس کارکرد تولید اندیشه داشته و بار تعقل را به دوش می کشند. اما شروع روند نوخواهی و نوسازی در ایران که از تبریز و آذربایجان آغاز می شود، نکته بدیعی در دل خود دارد که در ادامه به آن می پردازیم.
به تصریح اندیشمندان تجدد یا همان مدرنیسم چه در تجربه تاریخی آن و چه مفهوم فلسفی و انتزاعی آن سکه ای است با یک روی تخریب (وجه سلبی) و یک روی ساختن (وجه ایجابی). خراب کردن و نابودی هر آنچه کهنه است یعنی عناصر و پدیده های شکل گرفته بر اساس اسطوره ها و خرافات و جهل دوران های گذشته و ساختن و نو کردن هر آنچه نیازی از بشر را بر آورده می سازد منتها با شیوه های عقلانی. بدین معنا تجدد دارای پویشی بی مثال بوده و به بیان هابرماس پروژها ی ناتمام است که اکنون نیز ادامه دارد. وی مدرنیته را پروژه عقلانی سازی زندگی بشر و نوسازی را ساختار ظاهری آن می داند. از این دید جباریت متکی بر زور و فشار از آنجایی که با تعطیل کردن اراده و آزادی بشر تعقل را نیز به یک کار عبث و بیهوده تبدیل می کند مختص دوران سنت است، گر چه در حال و آینده نیز وجود داشته باشد و در مقابل دموکراسی تنها شیوه صلح آمیز زندگی افراد در کنار هم و ممکن کننده کاریست عقل در زندگی جمعی می باشد. از این روی یک دستی و یک رنگی مختص و محصول جوامع سنتی مبتنی بر جباریت های زور پایه بوده و تکثر و تنوع، محصول جوامع آزاد و عقل پایه. اما نکته ظریفی که در اینجا باید به آن توجه کافی مبذول شود این است که همیشه همه انواع تنوع و تکثری که در جامعه وجود دارد محصول و نتیجه شرایط دموکراتیک جامعه نمی باشد. آن تکثری که در سایه استقرار مناسبات مدنی و آزاد در بین شهروندان به وجود می آید تکثر معرفتی و اجتماعی می باشد مثل عقاید و یا مواضع سیاسی در حالی که تنوع زبانی و قومی نتیجه این شرایط نیست اما آنچه را می توان گفت این است که دیکتاتوری ها این نوع تکثر را نمی پسندند در حالی که دموکراسیه ا آن را قبول کرده و حتی به بسط آن نیز کمک می کنند. در واقع در مناسبات عقل پایه هم تنوع تولید می شود و هم از تنوع در تمامی اشکال آن حراست می شود.
حال و با توجه به گفته های مذکور می توان گفت مهمترین ویژگی جوامع مدرن تنوع و تکثر مثال زدنی در تمام مظاهر زندگی اعم از فرهنگ، جامعه، سیاست، اقتصاد و ... می باشد. در این جوامع تولید و حفظ تنوع نتیجه قهری آزادی و دموکراسی به عنوان مهمترین ارزش های دنیای مدرن می باشد که در آن نیرو ها و افکار به شکل کاملاً عقلانی و مسالمت آمیز در کنار هم به سوی اهداف خود روانند. دمکراسی تکثر را میدان و زمینه ای برای تضارب آرا و حل مسالمت آمیز اختلافات و محل گفتگو دانسته در حالی که استبداد آن را نتیجه انحراف از اصول و اشکال طبیعی آن را نیز دست و پا گیر و مانع از وحدت معرفی می کند. در دوران معاصر نیرو ها و جنبش های توتالیتر(فاشیزم، کمونیزم و بنیاد گرایی مذهبی) دشمن چنین تکثری بوده و هر کدام با در دست داشتن مجموعه ای منسجم و فریبنده از معانی الهام بخش(ایدولوژی) به جنگ تنوع و تکثر طبیعی جوامع رفته و سعی کرده اند دگم و جزم-اندیشی را جایگزین آزاد اندیشه کنند و ابزارشان نیز خشونت بوده است. حال با توجه به موارد مذکور و در نگاهی گذرا به تاریخ ایران معلوم می شود که مهمترین علت شکست پروژه نوخواهی (مدرنیزاسیون) در ایران نیز همین مبارزه همه جانبه بازیگران (نوخواهان و سنت خواهان) درگیر در این عرصه با عامل تعیین کننده "تکثر" بوده است. مبارزه سنت پرستان با تنوع اعتقادی و معنوی، و مبارزه نیرو های نوخواه با تکثر زبانی و ملی و هر دو نیز با توسل به شیوه های خشونت بار. ازاین نظر و با توجه به اهمیت احترام به تنوع موجود در جامعه به مثابه شاخصی برای تشخیص نیروهای آزادی خواه از جنبش های جدید توسعه خواه ولی توتالیر به جرات می توان گفت که جنبش مدرنیزاسیون به معنای واقعی کلمه هنوز در ایران به وجود نیامده است. از این روی از دید تاریخی وقتی با بر سر کار آمدن حکومت رضاخان، درِ دبستان ها و مدارس ترکی زبان آذربایجان تخته شد و روشنفکران با خشونت به سراغ یک دست کردن جامعه رفتند آنها هیچ فرقی با اصلاف خویش نداشتند و از این منظر هیچ نسبتی نیز با مدرنیته نداشته اند. از این روی باید جنبش روشنفکری در ایران را در نسبتی شگفت آور با فاشیزم و بنیاد گرایی جنبشی توتالیتر به حساب آورد چرا که آنها نیز به مانند هیتلر و استالین فقط محصولات صنعتی و مادی مدرنیته را می خواستند و می خواهند و نه الزامات و مفروضات اخلاقی و فلسفی آن را، غافل از آن که این محصولات حاصل همان فرایندهای مدرن بوده است. ظاهری مدرن و میانی توهی از هر چیز جدید و عقلانی. بر این اساس در پیش پای چلاغ آزادی و عقلانیت در ایران دو سنگ بزرگ وجود دارد: یکی بنیادگرایی مذهبی و آن دیگری شوونیزم توسعه خواه. مرغ مجلس عزا و عروسی این دعوا هم که هرازچندگاهی صرفاً جای عروس و میت را عوض می کند تکثر زبانی و ملی و حقوق مربوط به آن می باشد که دیگر تبدیل به چوب دو سر نجس و تف سر بالا شده است.
ماه مهر نزدیک است که برای کودکان آذربایجان ماه مهربانی نیست. در مدارس این دیار معلمان به زبان دیگری سخن می گویند و ترکه ستمشان در کلاس املا و انشاء و ادبیات تن همه ما را زخمی کرده است. حتی اگر نمی خواستند هم مجبور بودند. شعر «ماه مهربان» برای خردسالان آذربایجان ترانه یتیمیشان از زبان مادری بوده است.
دانشجویان آذربایجانی دانشگاه های امضا کننده این بیانیه مبارزه مدنی برای به رسمیت شناساندن حق تدریس و تحصیل به زبان مادری در آذربایجان را به عنوان یکی از مظاهر زندگی عقلانی و دموکراتیک مبارزهای مقدس دانسته و با حمایت همه جانبه از فعالین هویت طلب آزادی خواه آن دیار نستوه به ویژه یاران دربندمان که زندانیان عقیده و راه آزادی ملتی بزرگند و تقبیه اعمال زور و فشار مضاعف بر فعالین آذربایجانی حق تدریس و تحصیل به زبان مادری را مهمترین مطالبه این جنبش اصیل و ریشه دار دانسته و تا تحقق آن و به رسمیت رسیدن زبان ترکی از پای نخواهیم نشست.
جمعی از دانشجویان آذربایجانی دانشگاه های تهران، امیرکبیر، علم و صنعت، خواجه نصیر و شهید بهشتی
امروز بیش از صد سال از روزهایی که مرحوم حسن رشدیه اولین مدارس جدید در تاریخ این کشور را بنا نهاد می گذرد. مدارسی که در مرکز و اوجاق فروزان ولایت آذربایجان، تبریز بر پا شد. اوجاقی که اولین شعلههای امید بخش تعقل و اندیشه، گرچه کم سو ولی معطوف به هدفی بلند در آن بر پا شد. اگر عقلانیت را اوج مدرنیته (تجدد) و تمدن را کالبد آن بدانیم، در ساختار نهادی هر تمدنی مدارس کارکرد تولید اندیشه داشته و بار تعقل را به دوش می کشند. اما شروع روند نوخواهی و نوسازی در ایران که از تبریز و آذربایجان آغاز می شود، نکته بدیعی در دل خود دارد که در ادامه به آن می پردازیم.
به تصریح اندیشمندان تجدد یا همان مدرنیسم چه در تجربه تاریخی آن و چه مفهوم فلسفی و انتزاعی آن سکه ای است با یک روی تخریب (وجه سلبی) و یک روی ساختن (وجه ایجابی). خراب کردن و نابودی هر آنچه کهنه است یعنی عناصر و پدیده های شکل گرفته بر اساس اسطوره ها و خرافات و جهل دوران های گذشته و ساختن و نو کردن هر آنچه نیازی از بشر را بر آورده می سازد منتها با شیوه های عقلانی. بدین معنا تجدد دارای پویشی بی مثال بوده و به بیان هابرماس پروژها ی ناتمام است که اکنون نیز ادامه دارد. وی مدرنیته را پروژه عقلانی سازی زندگی بشر و نوسازی را ساختار ظاهری آن می داند. از این دید جباریت متکی بر زور و فشار از آنجایی که با تعطیل کردن اراده و آزادی بشر تعقل را نیز به یک کار عبث و بیهوده تبدیل می کند مختص دوران سنت است، گر چه در حال و آینده نیز وجود داشته باشد و در مقابل دموکراسی تنها شیوه صلح آمیز زندگی افراد در کنار هم و ممکن کننده کاریست عقل در زندگی جمعی می باشد. از این روی یک دستی و یک رنگی مختص و محصول جوامع سنتی مبتنی بر جباریت های زور پایه بوده و تکثر و تنوع، محصول جوامع آزاد و عقل پایه. اما نکته ظریفی که در اینجا باید به آن توجه کافی مبذول شود این است که همیشه همه انواع تنوع و تکثری که در جامعه وجود دارد محصول و نتیجه شرایط دموکراتیک جامعه نمی باشد. آن تکثری که در سایه استقرار مناسبات مدنی و آزاد در بین شهروندان به وجود می آید تکثر معرفتی و اجتماعی می باشد مثل عقاید و یا مواضع سیاسی در حالی که تنوع زبانی و قومی نتیجه این شرایط نیست اما آنچه را می توان گفت این است که دیکتاتوری ها این نوع تکثر را نمی پسندند در حالی که دموکراسیه ا آن را قبول کرده و حتی به بسط آن نیز کمک می کنند. در واقع در مناسبات عقل پایه هم تنوع تولید می شود و هم از تنوع در تمامی اشکال آن حراست می شود.
حال و با توجه به گفته های مذکور می توان گفت مهمترین ویژگی جوامع مدرن تنوع و تکثر مثال زدنی در تمام مظاهر زندگی اعم از فرهنگ، جامعه، سیاست، اقتصاد و ... می باشد. در این جوامع تولید و حفظ تنوع نتیجه قهری آزادی و دموکراسی به عنوان مهمترین ارزش های دنیای مدرن می باشد که در آن نیرو ها و افکار به شکل کاملاً عقلانی و مسالمت آمیز در کنار هم به سوی اهداف خود روانند. دمکراسی تکثر را میدان و زمینه ای برای تضارب آرا و حل مسالمت آمیز اختلافات و محل گفتگو دانسته در حالی که استبداد آن را نتیجه انحراف از اصول و اشکال طبیعی آن را نیز دست و پا گیر و مانع از وحدت معرفی می کند. در دوران معاصر نیرو ها و جنبش های توتالیتر(فاشیزم، کمونیزم و بنیاد گرایی مذهبی) دشمن چنین تکثری بوده و هر کدام با در دست داشتن مجموعه ای منسجم و فریبنده از معانی الهام بخش(ایدولوژی) به جنگ تنوع و تکثر طبیعی جوامع رفته و سعی کرده اند دگم و جزم-اندیشی را جایگزین آزاد اندیشه کنند و ابزارشان نیز خشونت بوده است. حال با توجه به موارد مذکور و در نگاهی گذرا به تاریخ ایران معلوم می شود که مهمترین علت شکست پروژه نوخواهی (مدرنیزاسیون) در ایران نیز همین مبارزه همه جانبه بازیگران (نوخواهان و سنت خواهان) درگیر در این عرصه با عامل تعیین کننده "تکثر" بوده است. مبارزه سنت پرستان با تنوع اعتقادی و معنوی، و مبارزه نیرو های نوخواه با تکثر زبانی و ملی و هر دو نیز با توسل به شیوه های خشونت بار. ازاین نظر و با توجه به اهمیت احترام به تنوع موجود در جامعه به مثابه شاخصی برای تشخیص نیروهای آزادی خواه از جنبش های جدید توسعه خواه ولی توتالیر به جرات می توان گفت که جنبش مدرنیزاسیون به معنای واقعی کلمه هنوز در ایران به وجود نیامده است. از این روی از دید تاریخی وقتی با بر سر کار آمدن حکومت رضاخان، درِ دبستان ها و مدارس ترکی زبان آذربایجان تخته شد و روشنفکران با خشونت به سراغ یک دست کردن جامعه رفتند آنها هیچ فرقی با اصلاف خویش نداشتند و از این منظر هیچ نسبتی نیز با مدرنیته نداشته اند. از این روی باید جنبش روشنفکری در ایران را در نسبتی شگفت آور با فاشیزم و بنیاد گرایی جنبشی توتالیتر به حساب آورد چرا که آنها نیز به مانند هیتلر و استالین فقط محصولات صنعتی و مادی مدرنیته را می خواستند و می خواهند و نه الزامات و مفروضات اخلاقی و فلسفی آن را، غافل از آن که این محصولات حاصل همان فرایندهای مدرن بوده است. ظاهری مدرن و میانی توهی از هر چیز جدید و عقلانی. بر این اساس در پیش پای چلاغ آزادی و عقلانیت در ایران دو سنگ بزرگ وجود دارد: یکی بنیادگرایی مذهبی و آن دیگری شوونیزم توسعه خواه. مرغ مجلس عزا و عروسی این دعوا هم که هرازچندگاهی صرفاً جای عروس و میت را عوض می کند تکثر زبانی و ملی و حقوق مربوط به آن می باشد که دیگر تبدیل به چوب دو سر نجس و تف سر بالا شده است.
ماه مهر نزدیک است که برای کودکان آذربایجان ماه مهربانی نیست. در مدارس این دیار معلمان به زبان دیگری سخن می گویند و ترکه ستمشان در کلاس املا و انشاء و ادبیات تن همه ما را زخمی کرده است. حتی اگر نمی خواستند هم مجبور بودند. شعر «ماه مهربان» برای خردسالان آذربایجان ترانه یتیمیشان از زبان مادری بوده است.
دانشجویان آذربایجانی دانشگاه های امضا کننده این بیانیه مبارزه مدنی برای به رسمیت شناساندن حق تدریس و تحصیل به زبان مادری در آذربایجان را به عنوان یکی از مظاهر زندگی عقلانی و دموکراتیک مبارزهای مقدس دانسته و با حمایت همه جانبه از فعالین هویت طلب آزادی خواه آن دیار نستوه به ویژه یاران دربندمان که زندانیان عقیده و راه آزادی ملتی بزرگند و تقبیه اعمال زور و فشار مضاعف بر فعالین آذربایجانی حق تدریس و تحصیل به زبان مادری را مهمترین مطالبه این جنبش اصیل و ریشه دار دانسته و تا تحقق آن و به رسمیت رسیدن زبان ترکی از پای نخواهیم نشست.
جمعی از دانشجویان آذربایجانی دانشگاه های تهران، امیرکبیر، علم و صنعت، خواجه نصیر و شهید بهشتی
Hiç yorum yok:
Yorum Gönder